محل تبلیغات شما


حکایت باران بی امان است
این گونه که من
دوستت می دارم
شوریده وار و پریشان
بر خزه ها و خیزاب ها
به بیراهه و راهها تاختن
بی تاب، بی قرار
دریایی جستن
و به سنگچین باغ بسته دری سر نهادن
و تو را به یاد آوردن
حکایت بارانی بی قرار است
این گونه که من دوستت می دارم

 

"شمس لنگرودی"
 

حکایت باران بی امان است

خدا كند انگورها برسند

ﻫﻤﻪﭼﯿﺰ ﺩﺭﺳﺖ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺷﺪ...

بی ,حکایت ,استاین ,گونه ,باران ,امان ,گونه که ,استاین گونه ,حکایت باران ,باران بی ,بی امان

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

TeXtIraaaaaaaaaN روزهایمان تا یکی شدن... پرستار تنها